هر گه که نسیم از ره بغداد آید

ما را ز حدیث عشق و خون یاد آید

ای گل که به گردن تو غل افکندند

از صبر تو زنجیر به فریاد آید

فردا که هر کسی به شفیعی برد پناه

چشم تمام خلق به موسی بن جعفر است

چشم گردون در عزای موسی جعفر گریست

دیده ی خورشید بر ان ماه خوش منظر گریست

او که خود مظلوم و در بند ستگر بود اسیر

بر غریبی شهید کربلا یک سر گریست

کن روان اشک غم ای شیعه به دامان امروز

تسلیت ده به شهنشاه خراسان امروز

کشته شد موسی بن جعفر ز جفای هارون

زیر زنجیر بلا, گوشه ی زندان امروز

امشب شب عزای امام عالمین است

دل را هوای قبر غریب کاظمین است

باب الحوائج امشب حاجت روا گردیده

مهدی به یاد جدش, صاحب عزا گردیده

یا حضرت معصومه, ای یادگار زهرا

بزم عزا به پا کن امشب برای بابا

ای شیعیان بیارید عطر و گلاب و قرآن

موسی بن جعفر آزاد, گردد ز کنج زندان

یا فاطمه نالم ز پریشانی تو

بر اشک نهان و غم پنهانی تو

امروز پس از چهارده سال از بند

ازاد شده یوسف زندانی تو

ای خدا امشب چراغان کرده ام این سینه را

تا که دلدارم امام صادق آن جا پا نهد

ای روح صداقت از دم تو

ای گوهر علم از یم تو

زیبنده ی توست نام صادق

الحق که تویی امام صادق

نور دانش از چراغ علم تو

لاله می روید ز باغ حلم تو

این شعار ما به هر بام و دریست

اهل عالم! مذهب ما جعفریست